نگاهی دوباره
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو
- نظرات
- نویسنده: مدیر سایت
- 25235
ضربالمثل فوق را از زبان خیلیها شنیده و شاید هم خودمان بارها در موقعیتهای مختلف بدون توجه به خاستگاه و جایگاهش از آن استفاده کرده باشیم. دکتر حسن ذوالفقاری در کتاب «داستانهای امثال» به نقل از داستانهای امثال امینی آورده که مردی از شهر خود خارج میشود و وقتی باز میگردد میبیند همه مردم به واسطه نزول یک بلای آسمانی دیوانه شدهاند و با تن عریان از در و دیوار بالا میروند، دنبال هم میکنند، و به هم دشنام میدهند. ناگهان یکی از دیوانهها چشمش به وی میافتد و فریاد میزند: «هی دیوانه را ...». جماعتی دورش جمع شدند و خیره به لباسهای وی نگاه کردند. کم کم شروع کردند به هل دادن و تمسخر وی و فریاد میزدند «دیوانه!»، «دیوانه!». مرد بیچاره برای این که از دست آنها رها شود به تدریج لباس از تن به در کرد و با آنها هم صدا شد که «دیوانه!» «دیوانه!» و تنها با این کار بود که توانست خلاص شود.
با توجه به آنچه در سرمقاله آمده، این ضربالمثل را طرح کردیم تا ببینیم نظر افراد مختلف در مشاغل متفاوت در مورد آن چیست و چه مصادیقی را برای آن در «محیط سازمانی» قائلند. از برخی مخاطبان نشریه سؤال کردیم منظور از «رسوایی» چیست؟ اگر «جماعت» کار «بدی» هم کرد باید با آن همرنگ شد؟ آیا همیشه میتوانیم از آن به عنوان «مهر تأییدی» بر صحبتهای خود یا برای توجیه رفتار خود استفاده کنیم یا بهتر است قبلاً کمی در باره آن بیندیشیم؟ و ... و در پاسخ جوابهای مندرج را دریافت کردیم.
تورج اخوان، کارشناس ارشد روابط بینالملل:
افراد متخصص در زمینه کاری خود الزاماً نباید همرنگ با جماعت باشند، بلکه تخصص به آنها اجازه داشتن صدایی را میدهد که میتوانند له یا علیه روند موجود سازمانی اظهار نظر کنند. همین صداها است که افراد خاص را از عموم کارکنان متمایز میسازد و این گونه است که نوآوری در سازمان به منصه ظهور میرسد. اگر این صدا از آنها گرفته شود، سازمان دچار بیماری نخبهکشی میشود و نمیتوان آینده روشنی برای آن متصور شد.
زینت اثباتی، روانشناس:
خب! به نظر من پاسخ درست یا غلطی برای آن وجود ندارد. پاسخ به آن به نگاه و تفسیر آدم بستگی دارد. اگر همرنگی را به معنای سازگاری، و نه سازشکاری، تعریف کنیم آن گاه همرنگی همان سازگاری و از دید روانشناسان نشانه هوشمندی است. بدیهی است که ناهمرنگی یا ناسازگاری به رسوایی میانجامد. این رسوایی میتواند در اشکال متفاوت مانند طرد شدگی از سوی گروه و سازمان پدیدار شود.
احمد صدارتی، کارشناس ارشد زبانشناسی و مترجم رسمی قوه قضائیه:
این ضربالمثل مشهور فارسی اگر به طور نسبی و متناسب با شرایط خاص لحاظ شود، ایجاب میکند که هر فردی سوای ملاحظات و دیدگاههای شخصی، خود را با اوضاع و احوال معین تطبیق دهد. اما اگر بخواهیم این ضربالمثل را مطلق کنیم و تمام معیارها و حدود را کنار بگذاریم و از ترس رسوایی، همرنگ هر جماعتی شویم، قطعاً به موجودی بیاصول، بیهویت، و ترسناک تبدیل میشویم که فقط شرایط و منافع است که وی را شکل میدهد و تعریف میکند.
به نظر بنده، در محیط سازمان باید ضربالمثل فوق را به طور نسبی و موردی نگاه کرد. این امر طلب میکند که فردی که برای خود ملاحظات خاص فکری و بینشی دارد به منظور حفظ موقعیت شغلی از یک سو، و رعایت و پایبندی به موازین شخصی از دیگر سو، به نرمش اصولی رو آورد تا هم اصول خود را حفظ کند و هم تا حد امکان با جماعت همکار و محیط کار و ضوابط آن همرنگ و همسو شود. مخلص کلام این که اگر بخواهیم فرد از هویت و شخصیت خود تهی نگردد و به موجودی فرصتطلب و بوقلمونصفت تبدیل نشود باید به این ضربالمثل که عمدتاً بار منفی و سازشکارانه دارد با احتیاط و به طور نسبی بنگریم.
مجید صابر مولائی، وکیل پایه یک دادگستری:
به نظر من این ضربالمثل مصداق بارز جامعه مدنی و توجه به رأی اکثریت میباشد. در واقع، «جماعت» همان رأی اکثریت است که حاصل نمیشود، مگر این که تکتک اعضای سازمان نظر فردی خود را ابراز کنند و عقیده خود را در معرض رأیگیری قرار دهند. آنچه باعث رسوایی میگردد عدم توجه و احترام به رأی اکثریت و خودخواهی است.
باقر حجازی، استاد دانشگاه تهران:
این ضربالمثل از دو منظر مثبت و منفی قابل بررسی است. مثبت است اگر به جنبه مثبت ارتباطش بدهیم و در زمینههایی همرنگ شویم که باعث رشد خود ما و جامعه میشود؛ و منفی است اگر برای فرار از مسئولیت باشد و بخواهیم فشار وارده بر خود را کم کنیم. در مجموع ضربالمثلهایی از این دست بیشتر در جوامعی رواج دارد که در آنها افراد میخواهند خود را از زیر بار مسئولیت رها کنند.
دکتر رئوف رابطی، مدیر، مشاور، و محقق مدیریت و بازاریابی:
ابتدا شاید برداشت از عبارت فوق این باشد که باید با دیگران هماهنگ شویم تا دچار عواقب نامطلوب ناهماهنگی نشویم، و یا این که آنچه دیگران پذیرفتهاند را قبول کنیم و مطلبی بیان نکنیم که مغایر آن بوده یا داعیه تحول و دگرگونی داشته باشد. اما از زاویه دیگر نیز میتوان به موضوع نگاه کرد. اگر ما ایدههایی خوب و روشهایی مؤثر و متفاوت با آنچه هم اکنون وجود دارد (و «جماعت» آنها را پذیرفته و دوست دارند) داشته باشیم، چگونه میتوانیم این ایدهها و روشها را جایگزین کنیم؟ آیا غیر از این است که عادت به آنچه وجود دارد به سادگی قابل تغییر نیست و مادامی که نتوانیم تمایز و برتری ایدهها و روشهای خود را در عمل اثبات کنیم، نمیتوانیم انتظار پذیرش از سوی دیگران داشته باشیم؟ در این شرایط برای ورود به اعماق رفتارها و باورهای دیگران و درک آنها باید ابتدا با آنها همرنگ شویم تا پذیرای ما باشند. سپس به مرور زمان و با زبانی از جنس خودشان ایدههای خود را با استدلالهای مناسب رواج دهیم. در حالت فوق، همرنگی با جماعت نه تنها منفی نیست، بلکه راهی برای پیشبرد ایدههای خوب است. نقص و ضعف ما انسانها و قضاوت در مورد این که همواره آنچه داریم بهتر و مطلوبتر است را نیز نباید فراموش کرد. همرنگی با جماعت، نفوذ در ابعاد و اکناف رفتارها، روشها، ایدهها، و افکار آنها باعث میشود درک بهتری نسبت به واقعیتها داشته باشیم و به این نتیجه برسیم که «آنچه ما میپنداریم همواره درست نیست».
دکتر فتحا... نجفی، مشاور و مدرس مدیریت:
اصطلاح «خرد جمعی» که ممکن است به تعبیری اعتبار «جماعت» را افزایش دهد، گاه این شبهه را ایجاد میکند که با جمع هماهنگ و همسو شدن در هر شرایطی میتواند نیل به اهداف را تقویت کند، در حالیکه اگر جماعت از عناصری ناآگاه تشکیل شده باشد، همرنگی با آنها تنها روند حرکت به سوی نابودی سازمان را تسریع میکند. انسانهای تحول آفرین و مؤثر در سازمانها نه تنها همرنگ جماعت نمیشوند، بلکه به اصرار در پی اثبات حقانیت ایدههای منحصر به فرد خود برمیآیند، حتی اگر این کار به از دست دادن شغلشان منجر شود. البته همرنگ جماعت شدن در برخی موارد نادر الزامی است و یک حسن محسوب میشود. مثلاً طرز لباس پوشیدن افراد در یک سازمان چنانچه خیلی متفاوت باشد میتواند از جنبه ارتباطی مشکل ایجاد کند.
ابوالفضل ولیزاده، مشاور و مدرس کارآفرینی:
داشتن خلاقیت برای رشد و تعالی سازمان نه تنها یک ضرورت، بلکه شرط لازم برای بقا است. و این در حالی است که همرنگ شدن با «جماعت» و خارج نشدن از قید و بند یا چارچوب فکری آنها خیلی وقتها به مانعی در برابر خلاقیت و نوآوری تبدیل میشود. به نظر بنده شرکتهای موفق دنیا، دستاوردهای علمی، اختراعات، و اکتشافات همگی حاصل نواندیشی بودهاند. شاید بهتر باشد به جای این ضربالمثل بگوییم: «خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو».
نظرات فوق حاصل تجربیات افراد مختلف است که با توجه به نوع نگاه متفاوت آنها اظهار شده است. شما خواننده عزیز نیز میتوانید نظر خود را در مورد مصادیق این ضربالمثل در سازمان در قسمت «نظرات شما» در سایت نشریه برای سایرین وارد کنید تا دیگران نیز بتوانند با «عینک» شما به این موضوع نگاه کنند.
نظر خود را اضافه کنید.
ارسال نظر به عنوان مهمان